اراده خداوند در طول اراده انسان است، نه در عرض آن!
مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس، گفت: اراده خدا به هر چیزی تعلق گرفته است، منتها در طول اراده انسان. لیکن قطعاً اراده خداوند بر اراده انسان مقدم است.
«حضرت آیتالله علی شیخموحد» مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس، در جلسه تفسیر قرآن با اشاره به آیه 26 سوره بقره، گفت: در باب جبر و تفویض آخرین بحثی که در این آیه مطرح می شود، بحث قضا و قدر است. آنچه باعث شده که عوام معنی قضا و قدر را نفهمد، ندانستن عرض و طول اراده خدا و انسان است و اراده خداوند تبارک و تعالی و اراده انسان ها در طول همدیگر هستند، نه عرض.
وی در پاسخ به این سوال که قضا و قدر با اختیار انسان چه نسبتی دارد، اظهار داشت: اگر اراده انسان در عرض اراده خداوند باشد، اشکال مهمی پیش می آید و آن اینکه اگر خداوند اراده کرده که فردی مومن نشود، هرچه انسان اراده کند مومن شود، فایدهای ندارد. قطعاً اراده خداوند بر اراده انسان مقدم است.
آیتالله شیخموحد با تأکید بر اینکه اراده انسان در عرض اراده خدا نیست و در طول آن است، افزود: همه تصمیمات خداوند بر اساس صفات ذاتیاش، بر اساس حکمت و مصلحت است. برای مثال بنای عالم طبیعت بر این است که آب تری بیفزاید و خنکی بیاورد و خداوند این خصوصیت را در آب گذاشته است. بنابراین اگر انسانی جایی آب ریخت و تر شد، درست است انسان آب را ریخته و تر شده، اما چون خداوند تری را در خلقت آب قرار داده، اراده خداوند هم در آن وجود دارد.
وی با تأکید بر مقدمبودن اراده خدا بر اراده انسان، یادآور شد: خداوند میفرماید ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر. کسی که نماز می خواند، اگر بواسطه نمازخواندنش باعث شد که او فحشا و منکر انجام ندهد، با اراده خود اوست ولی اراده خدا هم در طول آن است. چون خدا این خصوصیت را در نماز گذاشته که اثر نماز دوری از فحشا و منکر باشد. بنابراین اراده خدا و انسان، در طول همدیگر است و نه در عرض.
مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس، با اشاره به مصداق آیه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم» اضافه کرد: تمام خصوصیاتی که عالم دارد، اراده خداست. هرگاه انسان وارد ان خصوصیات شد، آن آثار محقق میشود. برای مثال فقر معلول ظلم است. یعنی اراده خدا بر این است که اگر کسی ظلم کرد، فقر هم به همراه دارد و این همان قضا و قدر است. حالا اگر فردی ظلم کرد و فقیر شد، ظلمی که باعث فقر شده در طول اراده خداست.
وی به بیان روایتی از امام علی(ع) پرداخت و ادامه داد: عبایة بن ربعی اسدی از دانشمندان معروف کوفه، از امیرالمؤمنین(ع) سؤالاتی در خصوص معنای قضا و قدر و مالکیت انسان پرسید. حضرت(ع) در پاسخ فرمود: آیا تو با کمک خدا مالک شدی یا به تنهایی؟ عبایة سکوت کرد، ایشان فرمود: ای عبایه جواب بگو، عبایة گفت: من چیزی نمیگویم. حضرت فرمود: باید بگوئی خدایی که همه چیز را به ملک دیگران درآورده، این را به ملک من درآورده است. حال اگر مالک آن شدم، به واسطه عطای او بوده، و اگر از من سلب کرد، بلای من بوده است. یعنی تو کاری کردی که باید مالک آن نشوی، ولو اینکه بیاد نیاوری چه بوده.
آیتالله شیخموحد با اشاره به روایت دیگری بیان داشت: حجاجبنیوسف ثقفی از معاندان سرسخت امام علی(ع)، به چهار نفر از فقها و علماى معروف آن زمان یعنی حسن بصرى، عمروبن عبید، واصل بن عطا و عامر شعبى نامه نوشت که قضا و قدر به چه معناست. همه آنها به اتفاق نوشتند بهترین چیزى که در قضا و قدر شنیدهام سخن امیر مؤمنان است. آنگاه حجاج گفت: این حرف را از چشمه صافی گرفتهاید.
وی اراده خدا را در طول اراده انسان دانست و تأکید کرد: اراده خدا به هرچیزی اعم از طاعت یا معصیت، حسنه یا سیئه، بیع یا سرقت، قتل عن حق یا قتل عن باطل تعلق گرفته است، منتها در طول اراده انسان. قضا و قدر یعنی آنچه خداوند به عنوان خاصیت افعال قرار داده، محقق میشود.
مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس، با اشاره به آیه دهم سوره مبارکه روم، خاطرنشان کرد: عاقبت کسانی که عمل بد انجام میدهند، این است که توحید، نبوت و قرآن را منکر می شوند و این نتیجه اعمالی است که انجام دادند نه قضا و قدر. اراده خدا در طول اراده انسان بر اساس آثاری است که برای اعمال قائل شده است.
وی با تأکید برمستقل بودن آثار ذاتی اعمال از قضا و قدر الهی، تصریح کرد: هر چیزی آثاری دارد. استقامت و تحمل، پیروزی به همراه دارد و عدم تحمل و راحتطلبی، شکست. اگر نبودند افرادی که جانفشانی کنند، یقیناً دشمن پیروز میشد. اما این قضا و قدر الهی است؟ خداوند بزرگتر از این است که تو را تکلیف به خیر کند و بعد تو را عذاب کند.
آیتالله شیخموحد ضمن بیان آیه 27 سوره بقره که میفرماید «فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند»، ادامه داد: قرآن کریم فساد را خسران میداند. خسران به چیزی می گویند که سرمایه از دست برود. این کلمه هرجا در قران به کار رفته سرمایه ای از دست رفته. هر انسان، سرمایه هدایت به او داده شده، اگر خودش کاری کرد که این سرمایه از کف رفت، میشود خسران. لذا قرآن می فرماید آنها بواسطه وصل میتوانستند به آن چیزی که خدا برای آنها خواسته، برسند. خودشان قطع کردند و این فساد شد یعنی خسران. یعنی هرآنچه که حقیقت انسان یعنی توحید را متحول کند و ضد توحید باشد، فساد است.