معاشرت و اخلاق در سیره امام حسن مجتبی
19 خرداد 1396 توسط رباب محمودی
نوشتاری از معاون فرهنگی حوزه علمیه خواهران فارس در باب معاشرت و اخلاق در سیره امام حسن مجتبی
چقدر زیباست جامعهای که الگویش کریم آل طاهاست. جامعهای که در آن محبت به خلق خدا موج میزند و اساس روابط اجتماعیش عفو و حلم وکرامت است.
فضایل و کمالات امام حسن مجتبی(ع) زبانزد دوست و دشمن است. سیوطی دانشمند اهل سنت در تاريخ خود مىنويسد: «كان الحسن رضى الله عنه له مناقب كثيرة، سيدا حليما، ذا سكينة ووقار وحشمة، جوادا، ممدوحا؛ حسن [بن على داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او [شخصيتى ] بزرگوار، بردبار، با وقار، متين، سخاوتمند، و مورد ستايش بود.»(1)
امام مجتبی(ع) در همان حال با کمال خونسردی و بردباری تمام سخنان زشت و دشنامهای ناروای او را با سکوت و صبر تحمّل کرد و خشم خود را فرو میبرد. تا این که مرد شامی عقده دل را خالی کرده و خاموش شد. سپس امام(ع) به آن مرد سلام کرده و با لبخندی ملیح که حاکی از صفای دل آن جناب بود و در حالی که مهر و عاطفه و محبت در چشمان نافذ و سیمای نورانیاش موج می زد لب به سخن گشوده و به آرامی فرمود: «ای مرد! گمان میکنم که در این شهر غریب باشی و شاید هم مرا به اشتباه گرفتهای؟ حالا اگر از ما رضایت بطلبی از تو راضی میشویم و اگر چیزی از ما بخواهی به تو میبخشیم، اگر راه گم کردهای راهنماییت میکنیم، اگر گرسنهای تو را سیر مینمائیم، اگر لباس نداری تو را میپوشانیم، اگر نیازمندی تو را غنی میکنیم، اگر از جائی رانده شده یا فراری هستی تو را پناه میدهیم اگر خواستهای داری بر میآوریم، اگر توشه سفرت را پیش ما آوری و مهمان ما باشی برای تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذیرائی میکنیم. چون که خانه ما وسیع و امکانات مهمان نوازی مان فراهم است.»
آن مرد وقتی با این برخورد کریمانه حضرت(ع) مواجه شد و سخنان شیوا و دلنشین آن بزرگوار را شنید، آرام آرام احساس کرد که ناراحتی خاصی در درون وجدانش او را میآزارد. آثار شرم و حیا بر صورتش ظاهر شده و پیش از آنکه سخنی بگوید، اشک ندامت بر گونههایش لغزید و بالحنی خاضعانه و مؤدبانه عرضه داشت: شهادت میدهم که تو خلیفه خداوند بر روی زمین هستی، خداوند داناتر است که رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد؛ «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته.» تا این لحظه شما و پدرتان منفورترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون شما را محبوبترین فرد روی زمین میدانم.
آن گاه به همراه امام حسن(ع) راهی خانه آن حضرت شد و تا روزی که در مدینه بود در مهمانسرای حضرت پذیرائی میشد. بعد از آن واقعه در ردیف دوستان و ارادتمندان خاص اهلبیت(علیهمالسلام) قرار گرفت.(2)
و اما کمی درنگ:
اگر کسی به ما دشنام دهد چه میکنیم ؟
آیا به تلافی نمیاندیشیم؟
آیا تلافی را عملی نمیکنیم؟
چند بار با گذشت و عفو کریمانه بر شمار محبان اهلبیت(علیهمالسلام) افزودهایم؟
آیا واقعا شیعهایم یا مدعیانی بیش نیستیم؟
متأسفانه در جامعه کنونی ما سعه صدر و کرامت نمود چندانی ندارد. به همین دلیل به محض این که خطایی از کسی مشاده کردیم زود در بوق و کرنا میکنیم و کاری میکنیم که قبل از آن که آن کار بد او را به زیر اندازد، صحبتها و قضاوتهای ما او را سرنگون کند!
چقدر زیباست جامعهای که الگویش کریم آل طاهاست. جامعهای که در آن محبت به خلق خدا موج میزند و اساس روابط اجتماعیش عفو و حلم وکرامت است.
نگارنده: خانم سیده رقیه علوی، طلبه سطح چهار تفسیر تطبیقی و معاون فرهنگی حوزه علمیه خواهران فارس
…………
پی نوشت:
1 ـ سيوطى، تاريخ الخلفا، (بغداد، مكتبة المثنى، 1383 ه . ق) ص189.
2 ـ المناقب، ج 3، ص 19.